اصلاح باورهای خرافی با طرح مسائل طبیعی

نشان دادن جایگاه حقیقی عناصر و مظاهر طبیعی و سوق دادن انسان به سمت حقیقت و توجه دادن او به خدای حقیقی و بهره گرفتن از مظاهر طبیعی برای اثبات حقایق غیر محسوس و متعالی بر عهده قرآن بود.


چشم زخم

اهداف قرآن از طرح مسائل طبیعی

قرآن، زمانی بر پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله) نازل شد که توده های سهمگین و ابرهای تاریک و بر افکار بشر سایه افکنده بود؛ انسان ها در میان باورهای خرافی فراوانی متحیر و سرگردان بودند.
خدایان بسیاری معبود انسان بودند و اقوام مختلف هر یک بر پای بتی بوسه می زدند. هیچ تمدنی از آلودکی شرک نبود، مظاهر و عناصر طبیعی در جایگاه خویش قرار نداشتند. قرآن می بایست به تصحیح باورها پرداخته، غل و زنجیرهای خرافی را از پای بشر بگسلد. نشان دادن جایگاه حقیقی عناصر و مظاهر طبیعی و سوق دادن انسان به سمت حقیقت و توجه دادن او به خدای حقیقی و بهره گرفتن از مظاهر طبیعی برای اثبات حقایق غیر محسوس و متعالی بر عهده قرآن بود.
نگاهی به آیات قرآن، بیانگر آن است که قرآن از پرداختن به پدیده های طبیعی اهدافی چند را تعقیب کرده است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم.

اثبات خالق و صانع متعال

بی شک یکی از اهداف قرآن، راهنمایی بشر به خداوند متعال و توجه دادن او به پروردگار بزرگ عالم هستی است. قرآن برای اینکه خداوند را به انسان نشان دهد و عقربه دل او را در جهت خدا نگاه دارد، به چگونگی آفرینش موجودات و انواع آفریده ها پرداخته و سترگی حکمت هایی را که خدا در آفرینش به کار برده است، به او یادآور شده تا انگیزه ای باشد برای شکرگزاری و حق شناسی.
«إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَفِی خَلْقِكُمْ وَمَا یبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیاتٌ لِّقَوْمٍ یوقِنُونَ»؛«به راستى در آسمان ها و زمین براى مؤمنان نشانه هایى است و در آفرینش خودتان و آن چه از [انواع] جنبنده[ها] پراكنده مى گرداند، براى مردمى كه یقین دارند نشانه هایى است».(1)
علامه طباطبایی می نویسد: «نشانه هر چیز علامت آن است که بر آن دلالت و به آن اشاره می کند و معنای آیه این است که در وجود آسمان ها و زمین، جهاتی وجود دارد که دلالت می کند خداوند متعال خالق آن هاست؛ زیرا آسمان ها و زمین ذاتاً نیازمند صانعی هستند که آن ها را به وجود آورد... و نیز در وجود انسان ها و همه جنبندگان از این جهت که مخلوق اند، نشانه هایی [بر این مطلب] وجود دارد».(2)

اثبات توحید و ربوبیت مطلقه خداوند بر همه هستی

قرآن، زمانی بر پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله) نازل شد که توده های سهمگین و ابرهای تاریک و بر افکار بشر سایه افکنده بود؛ انسان ها در میان باورهای خرافی فراوانی متحیر و سرگردان بودند

به هنگام نزول قرآن، شرک عالم را فرا گرفته بود و دشمنان اسلام در عین پذیرش خلقت آسمان ها و زمین توسط خداوند، ربوبیت الله بر تمام هستی را منکر می شدند. اگر از آن ها می پرسیدند خالق آسمان ها و زمین کیست؟ بی درنگ می گفتند: الله، ولی در عین حال برای او در پرستش شریک قائل می شدند و تدبیر عالم را به دست موجودات دیگر می دانستند.(3)
قرآن از راه های مختلفی کوشیده است بشر را به پرستش خدای یکتا سوق دهد و بند خرافات را از وی بگسلد. بسیاری از آیات تکوینی در قرآن چنین هدفی را دنبال می کنند. از جمله اینکه می فرماید: «أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِی وَجَعَلَ بَینَ الْبَحْرَینِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا یعْلَمُونَ»؛ «[آیا شریكانى كه مى پندارند بهتر است] یا آن كس كه زمین را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پدید آورد و براى آن كوه ها را [مانند لنگر] قرار داد و میان دو دریا برزخى گذاشت آیا معبودى با خداست [نه] بلكه بیشترشان نمى دانند».(4)

نشان دادن عظمت، قدرت، حکمت، علم و رحمت الهی

نظام متقن و پیچیده طبیعت شاهد صادقی است بر عظمت خالق متعال و علم بی پایان قدرت سترگ او. قوانین دقیق حاکم بر هستی و سازگاری آن ها با زندگی بشر، گویای حکمت و رحمت الهی است؛ ولی انس بشر با طبیعت و تکراری و روزمره بودن حوادث طبیعی باعث غفلت و فراموشی انسان می شود. یکی از اهداف قرآن بیدار ساختن انسان از خواب غفلت است.
قرآن همیشه حوادث روزمره را طرح می کند و انسان را به تأمل در آن ها وا می دارد و همه این پدیده ها را آیات و نشانه ها معرفی می کند: «تَبَارَكَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّمَاء بُرُوجًا وَجَعَلَ فِیهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِیرًا وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن یذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا»؛ «[فرخنده و] بزرگوار است آن كسى كه در آسمان برج هایى نهاد و در آن چراغ و ماهى نوربخش قرار داد و اوست كسى كه براى هر كس كه بخواهد عبرت گیرد یا بخواهد سپاسگزارى نماید، شب و روز را جانشین یكدیگر گردانید».(5)

ردّ اتهام فرزند داشتن خداوند

انتساب فرزند به خداوند، از نقطه های اوج ظلم بشری به ساحت خداوندی است. یهودیان عزیر را فرزند خدا می خواندند و گاه آن را به فرزند معنوی نه حقیقی توجیه می کردند. مسیحیان به فرزند بودن حقیقی عیسی مسیح معتقد شدند و آن پیامبر بزرگ الهی را ناخواسته و بدون رضایت خود او، فرزند خدا دانسته، به الوهیت او سر سپردند. عرب های جاهلی نیز فرزندان بسیاری برای خداوند قائل بودند. آنان ملائکه را دختران خدا فرض می کردند.
قرآن برای ردّ این اتهام، به پدیده های طبیعی استدلال می فرماید: «بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنَّى یكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَیءٍ وهُوَ بِكُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ»؛ «پدیدآورنده آسمان ها و زمین است چگونه او را فرزندى باشد، در صورتى كه براى او همسرى نبوده و هر چیزى را آفریده و اوست كه به هر چیزى داناست».(6)
زمخشری در تفسیر این آیه می نویسد: « ابطال فرزند داشتن خداوند در این آیه به سه راه اثبات می شود:
1. آفریننده آسمان ها و زمین که اجسام بزرگی هستند با توصیف به فرزند داشتن سازگار نیست؛ زیرا فرزند داشتن از صفات اجسام است، نه خالق اجسام.
2. ولادت در بین دو زوج هم جنس اتفاق می افتد و خداوند برتر است از داشتن هم جنس؛ پس همسری متجانس با او نیست؛ پس فرزند هم نخواهد داشت.
3. چون خداوند خالق همه موجودات است، بی نیاز از فرزند است».(7)

اثبات معاد و حیات دوباره

در مسیحیت، استفاده از نعمت های خدادادی در طبیعت ناروا معرفی شده و مردم به ترک استفاده از مواهب طبیعت دعوت شده اند. در جاهلیت نیز مردم بر اثر پیروی از پدران خویش به خرافاتی دچار شده بودند که بهره وری از طبیعت را بر خود حرام کرده بودند

مسئله معاد و زندگی دوباره و حشر و نشر انسان از مسائل پیچیده ای است که همواره در طول تاریخ ذهن بشر را به خود مشغول داشتهاست. وجود روز واپسین از مسائل غیبی است که قرآن سعی در اثبات آن دارد. قرآن یکی از اهداف مهم خود را توجه انسان به حیات دوباره قرار داده و از راه های مختلف کوشیده است بین انسان و عمل او در دنیا از سویی و بین نتیجه در روز واپسین از طرف دیگر ارتباط برقرار کند: «ذَلِكَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِآیاتِنَا وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا أَوَلَمْ یرَوْاْ أَنَّ اللّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَن یخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لاَّ رَیبَ فِیهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إَلاَّ كُفُورًا»؛ «جزاى آن ها این است چرا كه آیات ما را انكار كردند و گفتند آیا وقتى ما استخوان و خاك شدیم [باز] در آفرینشى جدید برانگیخته خواهیم شد آیا ندانستند كه خدایى كه آسمان ها و زمین را آفریده تواناست كه مانند آنان را بیافریند و [همان خداست كه] برایشان زمانى مقرر فرموده كه در آن هیچ شكى نیست و[لى] ستمگران جز انكار [چیزى را] نپذیرفتند».(8)

تشویق به استفاده از طبیعت و بهره وری از آن

در مسیحیت، استفاده از نعمت های خدادادی در طبیعت ناروا معرفی شده و مردم به ترک استفاده از مواهب طبیعت دعوت شده اند. در جاهلیت نیز مردم بر اثر پیروی از پدران خویش به خرافاتی دچار شده بودند که بهره وری از طبیعت را بر خود حرام کرده بودند. آنان برخی حیوانات به نام های بحیره، سائبه، صلیه و حام را بر خود حرام کرده و نیز در زراعت و ثمره کشاورزی و باغداری خود، مواردی را غیرقابل استفاده می دانستند.
قرآن به همه آن ها دست ردّ زده و به طور کلی نعمت های خدادادی در طبیعت را با عنوان کلی «طیبات» نام نهاده و فرموده: چه کسی آن را به شما حرام کرده است؟... «مَا جَعَلَ اللّهُ مِن بَحِیرَةٍ وَلاَ سَآئِبَةٍ وَلاَ وَصِیلَةٍ وَلاَ حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِینَ كَفَرُواْ یفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ»؛ «خدا [چیزهاى ممنوعى از قبیل] بحیره و سائبه و وصیله و حام قرار نداده است، ولى كسانى كه كفر ورزیدند بر خدا دروغ مى بندند».(9)
بحیره به حیوانی می گفتند که پنج بار زاییده بود و پنجمین آن ها ماده و یا به روایتی نر بود که گوش آن حیوان را شکاف وسیعی می دادند و رهایش می کردند.
سائبه شتری بود که دوازده و به روایتی ده بچه می آورد که رها می گشت و هیچ کس مزاحم و سوار آن نمی شد.
وصیله گوسفندی بود که هفت بار زاییده بود یا به روایتی دوقلو آورده بود که کشتن و استفاده از گوشت این گوسفند را حرام می دانستند.
حام نیز به حیوان نری گفته می شد که از وجود او برای تلقیح حیوانات ماده استفاده می کردند و اگر ده بار از آن برای تلقیح استفاده می شد و هر بار فرزندی از نطفه او به وجود می آمد، آن را رها می کردند و کسی حق نداشت بر پشت آن سوار شود.(10)

پی نوشت ها:
1. جاثیه: 3 و 4.

2. المیزان، ج18، ص 157.
3. همان، ج14، ص 267.
4. نمل: 61.
5. فرقان: 61 و 62.
6. انعام: 101.
7. الکشاف، ج1، ص 181.
8. اسراء: 98 و 99.
9. مائده: 105.
10. تفسیر نمونه، ج5، ص 103.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: اجتماعیفرهنگیمذهبیقرآنی
برچسب‌ها: قران ، باورهای خرافی ، حکمت ، علم ورحمت الهی ، حق شناسی

تاريخ : جمعه 2 بهمن 1394 | 20:0 | نویسنده : امیر کاظمی |
.: Weblog Themes By RoozGozar.com :.

  • قالب وبلاگ
  • اس ام اس
  • گالری عکس